فارسی شاعری ای رخ ِزیبای تو آینۂ سینه ها - امیر خسرو دہلوی

شکیب

محفلین
ای رخ ِزیبای تو آینۂ سینه ها
روی ترا در خیال زين نمط آئینه ها

غمزه مزن كان خيال تا بجگرها نشست
تيغ بلارك دمید وای که بر سینه ها

بس که زر ویت نمود خانه مرا پر خیال
مر همه دیوارهاست پیش ِمن آئینه ها

صبر نمودی مرا از نظری پیش از این
حسن توام تو به داد، زان همه پیشینه ها

دل که زدعوی صبر لاف همی زد کنون
بین که چه خوش میکشد ھجر از و کینه ها

شعلۂ دیرینه را داغ ز دل رفته بود
نوپسری تازه کرد آن همه دیرینه ها

تو به شکن صوفيا خرقه ہمیشو که هست
بر قصبِ شاهدان خرقۂ پشمینه ها

چرخ بشد ساقیا دوش مئی با صفا
درد به خسرو رسان، زان همه دوشینه ها

امیر خسروؔ
دیوانِ کامل امیر خسرو دہلوی، ص ۱۵ [ربط]
 
Top